نگاهي به پژوهش «راز مزار» استاد عليرضا كمري
توجه به مزارها و تلاش براي حفظ و نگاهداشت آنها از وجوهي چند ضرورت دارد: نخست آن كه وجود مزارها بيانگر احترام و اهميتي است كه فرهنگ عمومي براي درگذشتگان قائل است. ديگر اين كه حرمت و قداست مزارها در امكان تجديد عهد و احساس سبكي روح و رجوع به خويشتن گمشده و تشفي خاطري است كه از ديدن مزار براي زائر پيش ميآيد و نيز بدان لحاظ كه مزارها زمينه خلوت بيننده را با خود فراهم مي كنند و ناپايداري جهان را به او يادآور مي شوند. علاوه بر اين، مزارها محل تجمع و بروز احساسات طبقات و توده مردم و خيزشهاي اجتماعي بوده اند و از اين منظر اعزاز و اكرام آنها، به مثابه تجليل از فداكاري مبارزان و تبليغ و توجيه فلسفه مبارزه آنها بوده است.
استاد عليرضا كمري نويسنده و پژوهشگر ادبيات تاريخ ضمن پژوهش در اين باب، با ملاحظه سابقه تاريخي واژه «مزار» در منابع مكتوب كهن، بحث درباره مزار و گورستان ها در مطالعات مردم شناسي و نقش آن در فرهنگ ايرانيان را مورد تفحص قرار داده است.
ايشان در اين مقاله جايگاه گورستان هاي عمومي در ايران را به عنوان مكاني براي تجمع و بروز احساسات توده مردم و حوادث مترتب بر آن را بررسي كرده، در اين ميان شاهدي از وقايع مشروطه آورده است.
كمري پس از اشاره به تغيير در بخش هايي از فرهنگ و آداب و رسوم با تأثير از رخدادي نظير جنگ و به تبع آن دگرگوني در آداب مجالس ختم و مجلس سوگ و ياد شهدا، پس از انقلاب و دوران دفاع مقدس، مي نويسد : تا آن هنگام که از ديد مسؤولان، چگونگي بررسي و تحقيق در مزارات شهدا صورت قطعي و عملي يابد و بر اهميت مسئله وقوف بايسته و فراگير حاصل شود حفظ وضع موجود و پرهيز از دگرگون سازي در ماده و مصالح و هيأت كلي مزارات، ضرورت جدي دارد. تغيير در فرم و فضاي كنوني- شكل اصلي و اوليه مزارات- گرچه ممكن است به منظور مرمت يا يكسان سازي و رعايت ظواهر و زيبايي و حتي رفاه حال مردم و تسهيل آمد و شد زائران و دلايل ديگري صورت گيرد، اما هيچ علت و ضرورتي نبايد به اصالت اسنادي اين مجموعه ها خدشه وارد سازد. دخالت در اقدام همبسته و جاندار- اكوسيستم- آثار فرهنگي، تاريخي به ملاحظات سنجيده و حتي احتياط و وسواس نيازمند است. اين پرهيز درباره آن گونه مزارات كه بدون نظر سازمان يا نهادهاي رسمي پديده آمده و شكل گرفته اند- مانند گلزار شهداي بهشت زهرا در تهران- بيشتر الزام آور است. اين سخن به معناي بي اعتنايي به گزند و فرسايش عوامل طبيعي و غير آن در مزارات نيست، بلكه به معناي حفظ هويت و اصالت آثاري است كه هركدام در مفهوم خود، از نكته و نادره اي براي بيننده دقيق النظر خالي نيست و به همين علت مي توانند براي پژوهنده، نشانه اي مطمئن و روشن از يك دوره تاريخي به حساب آيند.
تنوع و گونه گوني در مزار شهدا در حقيقت جلوه تنوع سليقه و خواست مردمي را مي نماياند و از اين جهت باورمندي و تأثير آن را براي عموم مقبول مي سازد. بي گمان تبديل با نگاه داشت اين گونه مكان ها به صورت يك مجموعه فرهنگي پويا و زنده و نه چونان يك صفحه اي بركنده از كهنه كتابي دور از دسترس، مستلزم هوشمندي مسئولان و آگاهي به آسيب شناسي مادي و غيرمادي مزارات شهداست، به صورتي كه شكل اوليه مزارات بر هم نريزد و تنوع باورها و نگرش خانواده ها و منسوبان شهدا در بنا و بود آنها رعايت شود. بايسته است که گلزار شهدا نه چون گورستانهاي خاموش و متروک، در حاشيه زندگي، که در متن آمد و شد و نشست و خاست مردم و محل رجوع و توجه مردم باشد؛ همان گونه که فرهنگ ملي و بومي اين سرزمين با ضريح و گنبد و نذر و شمع و زيارت پايه و پيوند يافته است، مزار شهدا در سرتاسر ايران از روستاهاي کوچک تا شهرهاي بزرگ، ميتواند در بطن تپنده فرهنگ و تاريخ اين مرز و بوم، حيات و حرکت بيافريند.
«كمري» ادامه مي دهد :
درباره جزئيات و عناصر تشكيل دهنده هر مزار- جز در محموله هايي كه از ابتدا همسان ساخته و پرداخته شده و خانواده ها در بناي مزار دست و دخالت چنداني داشته اند- مانند مزار شهداي اصفهان در تخت فولاد، خاصه رعايت عيني عموم مقبره شهدا عبارتند از: سنگ قبر، جاي تصوير شهيد و پرچم. علاوه بر اين در بسياري از موارد لوح (سنگي يا فلزي) و گلدان، ويترين و جاي عكس، حفاظ و معجر در پيرامون قبر و سقف و سايبان هم ديده مي شود. مهمترين جزء هر مزار سنگ قبر است كه از جهت اندازه، رنگ، جنس و مرغوبيت و ارتفاع نصب از زمين، بسيار متنوع است.
شايد اين ويژگي ها حسب ظاهر فاقد اهميت به نظر برسند، اما به واقع چنين نيست. زيرا چنانچه با ديد پژوهشگرانه به اين تنوع و تفاوت ها نگريسته شود، نكات قابل توجهي از مطالعه آنها به دست مي آيد.
گوياترين و اساسي ترين شناسه هر مزار، نقش و نبشته سنگ قبر است كه حسب محتوا و دلالت، دو موضوع عمده در آنها شايان توجه است: نخست اين كه بخشي از اطلاعات عرضه شده از قبيل نام و سال ولادت و مكان و زمان شهادت و بعضاً جمله اي از وصيت نامه يا گفته ها و نوشته هاي شهيد وجه استنادي و مسلم تاريخي دارد.
ديگر اين كه عبارات غيرشناسه اي حك شده بر سنگ- به خصوص اشعار و كلمات قصار و آيات و احاديث و جملات احساسي- و نيز نقش و نگار و رنگ آميزي به كار رفته روي آنها معرف احساس و دلبستگي خانواده و بستگان صاحب مزار است.
مداقه در اين کتيبهها از جهت شناخت وجوه اشتراک و حتي افتراق نگرش صاحب مزار يا خانواده و بستگان وي نيز بسيار مهم است.
يکي ديگر از فوايد مطالعه قبور و تأمل در نوشته الواح و مزارات، امکان دستيابي صريح و بيواسطه بر سير رخدادهاي پيراموني و مرتبط با انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است. تأمل در جزئيات اين سنگ نبشتهها و مطالعه تطبيقي محتوا و مدلول آنها و درنگ در ساختار زباني و موضوع و مضمون و قالب اشعار و عبارات نقش بسته بر قبور به صورت مستقل و مستوفا، عرصه نويني را در ادبيات مزار پديد آورده است. از اين رو به اين نکته بايد توجه داشت که بيشترين تأثير و الهام و ارتباط مستقيم عاطفي و عقلاني از درنگ و مرور، در همينکتيبههاي آرام و خاموش حاصل ميشود.
در بخش ديگري از مقاله آمده است: شكل گيري مستمر مقابر و مزارات خانواده شهدا در كنار گلزارها به خصوص تكاپوي گروه هاي تفحص براي يافتن نشاني از شهداي مفقودالاثر و پيدا شدن پيكر شماري از آنها علاوه بر گسترش گلزارها، به لحاظ تأثير و انعكاس احوال ايام نيز موجب تنوع و دگرگوني در مفاهيم موضوعات سنگ نبشته هاي مزارات شده است.
استاد كمري در اين پژوهش چند نمونه از سنگ نبشته مزار شهدا را مي آورد:شهيد حسين داراب ولادت 45/2/29 شهادت: مهران کربلاي-۱ روز عاشوراي
حسيني60/6/20
پدر شهيد:
اغول سنون غمينده قديم اگليدي
اوزون قولي بالام قولاريوا نه گلدي
باش سيز بالام قول سيز بالام سنه نه گلدي اسلامه ايدن جانين فدا حسينيم حسينيم
جواب شهيد:
آتاجان ،عشق حسيني دشن باشاگرگ باشدان كچه
باشدان كچن عاشق گرگ قولار دانداكچهباش قول ويريل مسه، اسلام ايدر غروب اولارگجه
باش سيز بالان قول سيز بالان دينه فدا حسيندوم
قطعه۵۳- رديف۸۰- شماره ۱۸(بهشت زهرا-تهران(
معناي ابيات اين است؛
پدر شهيد:
پسرم، از غم فراق تو قدم خم شد، پسرم آن بازوان بلند چه شدند؟ اي فرزند بي سر و دست من تو را چه پيش آمده است؟ جانت را فداي اسلام كردي، حسين من، حسين من.
جواب شهيد:
پدرجان، كسي كه عاشق حسين باشد بايد از سر بگذرد و عاشقي كه از سر مي گذرد بايد از دستش نيز بگذرد. اگر سر و دست در راه اسلام قطع نشود و فدا نگردد، خورشيد اسلام غروب مي كند و شب كفر چيره مي شود. من فرزند بي سر و دست تو، فداي اين خدايم، من حسين توام.
*
اي ملت ايران، بدانيد تنها فرزندمان علي شوركي فرزند حسن از سن ۱۴سالگي به خاطر قرآن و ناموس شما سينه خود را سپر گلوله هاي دشمنان اسلام كرد. عمر كوتاهش فقط ۱۷ سال و ۶ ماه و ۲۸ روز و۱ ساعت بود.
(گلزار خلد برين- يزد)
*
اين دو بيت بر سنگ مزار تني چند از شهيداني كه اخيراً پس از تفحص يافت شده و به خاك سپرده اند در بهشت زهراي تهران ديده مي شود:
پس از عمري غريبي بي نشاني
خدا مي خواست در غربت نماني
از آن سرو سرافزار تو هرچند
پلاكي بازگشت و استخواني
*
و يادبودي براي سنگ مزار شهداي بي پيكر:
من آن شمعم كه خاكستر ندارم
شهيدم من ولي پيكر ندارم
افزون بر موضوع و مضمون سنگ نبشته قبور و الواح مزار شهدا توجه به نوع خط و چگونگي حك آن (به صورت فرورفته يا برجسته) نقش ها و نمادها (از قبيل آرم نهادها، كبوتر، شمع و گل و پروانه، قلب و حاشيه سنگ و امثال آن) در مطالعه مزارات خالي از اهميت نيست.
در مواردي كه براي نصب تصوير شهيد بر مزار، ويترين كار گذاشته اند، علاوه بر جاي گرفتن عكس، نمايشگاه كوچكي از وسايل شخصي صاحب مزار، مانند پلاك، سربند، چفيه و تركش و پوكه فشنگ، قرآن و مفاتيح و مهر و جانماز و احياناً دست نوشته و وصيت نامه شهيد به نظر مي رسد. بسياري از ويترين ها دو طبقه اند كه در يك طبقه عكس شهيد و در طبقه ديگر آذين تور و گلابدان و شمع و آينه و گل و بعضاً تنديس كوچك عروس و داماد قرار دارد كه نمادي از مراسم عروسي را به ذهن بيننده القا مي كند و نشان دهنده آغاز زندگي جديد صاحب مزار و تلقي اي است كه از شهادت جوان رزمنده وجود دارد. در اين گونه تزئينات به صورت هماهنگ و توأمان رد تأثير عناصر فرهنگ ديني و بومي را مي توان پي گرفت. پرچمي كه بر بالاي مقبره برافراشته شده است، تنها از نوع رسمي و سياسي كشور نيست، از نوع بيرق هايی است كه در جبهه ها بر فراز مقرها و موقعيت ها نصب مي شده است. وجود سايبان براي حفاظت زائر و مزار از تابش آفتاب و بارش باران در مزارات نوع دوم كم و بيش ديده مي شود. فراتر از نگاه جزئي و فردي به يكايك مزار شهدا، مطالعه تطبيقي آنها با يكديگر و مجموعه مزار به روشني نشان مي دهد كه بين بستگان شهدايي كه در يك قطعه به خاك سپرده شده اند، نوعي همكاري و ارتباط پايدار به وجود آمده است. رواج و رونق آداب نانوشته و غيررسمي زيارت شهدا و حضور و بيتوته خانواده ها و زائران به مناسبت ها و مواقع مختلف، مثل تحويل سال، اين انديشه را به ذهن بيننده الهام مي كند كه شهادت مرگ نيست و مزار شهيد ميعادگاه و مجلس انس بستگان و شهيد ميزبان جمع است و سوگ و سور در تلفيقي لطيف چونان پيوند تراژدي و حماسه جلوه اي واحد يافته است. در مرقد شهدا از رنگ ماتم كمتر مي توان چشم اندازي ديد، هرچه هست سبزي و سرخي و سپيدي است و هروله باد و اهتزاز بيرق ها يادآور حيات و حركت و نگاه نافذ و آرام شهيد كه بيننده را به درك جهان گذران و راز مزار فرامي خواند و برمي انگيزد؛ رساتر از هر فرياد.
( نامه پژوهش، فصلنامه تحقيقات فرهنگي- ويژه دفاع مقدس- شماره۹)
توجه به مزارها و تلاش براي حفظ و نگاهداشت آنها از وجوهي چند ضرورت دارد: نخست آن كه وجود مزارها بيانگر احترام و اهميتي است كه فرهنگ عمومي براي درگذشتگان قائل است. ديگر اين كه حرمت و قداست مزارها در امكان تجديد عهد و احساس سبكي روح و رجوع به خويشتن گمشده و تشفي خاطري است كه از ديدن مزار براي زائر پيش ميآيد و نيز بدان لحاظ كه مزارها زمينه خلوت بيننده را با خود فراهم مي كنند و ناپايداري جهان را به او يادآور مي شوند. علاوه بر اين، مزارها محل تجمع و بروز احساسات طبقات و توده مردم و خيزشهاي اجتماعي بوده اند و از اين منظر اعزاز و اكرام آنها، به مثابه تجليل از فداكاري مبارزان و تبليغ و توجيه فلسفه مبارزه آنها بوده است.
استاد عليرضا كمري نويسنده و پژوهشگر ادبيات تاريخ ضمن پژوهش در اين باب، با ملاحظه سابقه تاريخي واژه «مزار» در منابع مكتوب كهن، بحث درباره مزار و گورستان ها در مطالعات مردم شناسي و نقش آن در فرهنگ ايرانيان را مورد تفحص قرار داده است.
ايشان در اين مقاله جايگاه گورستان هاي عمومي در ايران را به عنوان مكاني براي تجمع و بروز احساسات توده مردم و حوادث مترتب بر آن را بررسي كرده، در اين ميان شاهدي از وقايع مشروطه آورده است.
كمري پس از اشاره به تغيير در بخش هايي از فرهنگ و آداب و رسوم با تأثير از رخدادي نظير جنگ و به تبع آن دگرگوني در آداب مجالس ختم و مجلس سوگ و ياد شهدا، پس از انقلاب و دوران دفاع مقدس، مي نويسد : تا آن هنگام که از ديد مسؤولان، چگونگي بررسي و تحقيق در مزارات شهدا صورت قطعي و عملي يابد و بر اهميت مسئله وقوف بايسته و فراگير حاصل شود حفظ وضع موجود و پرهيز از دگرگون سازي در ماده و مصالح و هيأت كلي مزارات، ضرورت جدي دارد. تغيير در فرم و فضاي كنوني- شكل اصلي و اوليه مزارات- گرچه ممكن است به منظور مرمت يا يكسان سازي و رعايت ظواهر و زيبايي و حتي رفاه حال مردم و تسهيل آمد و شد زائران و دلايل ديگري صورت گيرد، اما هيچ علت و ضرورتي نبايد به اصالت اسنادي اين مجموعه ها خدشه وارد سازد. دخالت در اقدام همبسته و جاندار- اكوسيستم- آثار فرهنگي، تاريخي به ملاحظات سنجيده و حتي احتياط و وسواس نيازمند است. اين پرهيز درباره آن گونه مزارات كه بدون نظر سازمان يا نهادهاي رسمي پديده آمده و شكل گرفته اند- مانند گلزار شهداي بهشت زهرا در تهران- بيشتر الزام آور است. اين سخن به معناي بي اعتنايي به گزند و فرسايش عوامل طبيعي و غير آن در مزارات نيست، بلكه به معناي حفظ هويت و اصالت آثاري است كه هركدام در مفهوم خود، از نكته و نادره اي براي بيننده دقيق النظر خالي نيست و به همين علت مي توانند براي پژوهنده، نشانه اي مطمئن و روشن از يك دوره تاريخي به حساب آيند.
تنوع و گونه گوني در مزار شهدا در حقيقت جلوه تنوع سليقه و خواست مردمي را مي نماياند و از اين جهت باورمندي و تأثير آن را براي عموم مقبول مي سازد. بي گمان تبديل با نگاه داشت اين گونه مكان ها به صورت يك مجموعه فرهنگي پويا و زنده و نه چونان يك صفحه اي بركنده از كهنه كتابي دور از دسترس، مستلزم هوشمندي مسئولان و آگاهي به آسيب شناسي مادي و غيرمادي مزارات شهداست، به صورتي كه شكل اوليه مزارات بر هم نريزد و تنوع باورها و نگرش خانواده ها و منسوبان شهدا در بنا و بود آنها رعايت شود. بايسته است که گلزار شهدا نه چون گورستانهاي خاموش و متروک، در حاشيه زندگي، که در متن آمد و شد و نشست و خاست مردم و محل رجوع و توجه مردم باشد؛ همان گونه که فرهنگ ملي و بومي اين سرزمين با ضريح و گنبد و نذر و شمع و زيارت پايه و پيوند يافته است، مزار شهدا در سرتاسر ايران از روستاهاي کوچک تا شهرهاي بزرگ، ميتواند در بطن تپنده فرهنگ و تاريخ اين مرز و بوم، حيات و حرکت بيافريند.
«كمري» ادامه مي دهد :
درباره جزئيات و عناصر تشكيل دهنده هر مزار- جز در محموله هايي كه از ابتدا همسان ساخته و پرداخته شده و خانواده ها در بناي مزار دست و دخالت چنداني داشته اند- مانند مزار شهداي اصفهان در تخت فولاد، خاصه رعايت عيني عموم مقبره شهدا عبارتند از: سنگ قبر، جاي تصوير شهيد و پرچم. علاوه بر اين در بسياري از موارد لوح (سنگي يا فلزي) و گلدان، ويترين و جاي عكس، حفاظ و معجر در پيرامون قبر و سقف و سايبان هم ديده مي شود. مهمترين جزء هر مزار سنگ قبر است كه از جهت اندازه، رنگ، جنس و مرغوبيت و ارتفاع نصب از زمين، بسيار متنوع است.
شايد اين ويژگي ها حسب ظاهر فاقد اهميت به نظر برسند، اما به واقع چنين نيست. زيرا چنانچه با ديد پژوهشگرانه به اين تنوع و تفاوت ها نگريسته شود، نكات قابل توجهي از مطالعه آنها به دست مي آيد.
گوياترين و اساسي ترين شناسه هر مزار، نقش و نبشته سنگ قبر است كه حسب محتوا و دلالت، دو موضوع عمده در آنها شايان توجه است: نخست اين كه بخشي از اطلاعات عرضه شده از قبيل نام و سال ولادت و مكان و زمان شهادت و بعضاً جمله اي از وصيت نامه يا گفته ها و نوشته هاي شهيد وجه استنادي و مسلم تاريخي دارد.
ديگر اين كه عبارات غيرشناسه اي حك شده بر سنگ- به خصوص اشعار و كلمات قصار و آيات و احاديث و جملات احساسي- و نيز نقش و نگار و رنگ آميزي به كار رفته روي آنها معرف احساس و دلبستگي خانواده و بستگان صاحب مزار است.
مداقه در اين کتيبهها از جهت شناخت وجوه اشتراک و حتي افتراق نگرش صاحب مزار يا خانواده و بستگان وي نيز بسيار مهم است.
يکي ديگر از فوايد مطالعه قبور و تأمل در نوشته الواح و مزارات، امکان دستيابي صريح و بيواسطه بر سير رخدادهاي پيراموني و مرتبط با انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است. تأمل در جزئيات اين سنگ نبشتهها و مطالعه تطبيقي محتوا و مدلول آنها و درنگ در ساختار زباني و موضوع و مضمون و قالب اشعار و عبارات نقش بسته بر قبور به صورت مستقل و مستوفا، عرصه نويني را در ادبيات مزار پديد آورده است. از اين رو به اين نکته بايد توجه داشت که بيشترين تأثير و الهام و ارتباط مستقيم عاطفي و عقلاني از درنگ و مرور، در همينکتيبههاي آرام و خاموش حاصل ميشود.
در بخش ديگري از مقاله آمده است: شكل گيري مستمر مقابر و مزارات خانواده شهدا در كنار گلزارها به خصوص تكاپوي گروه هاي تفحص براي يافتن نشاني از شهداي مفقودالاثر و پيدا شدن پيكر شماري از آنها علاوه بر گسترش گلزارها، به لحاظ تأثير و انعكاس احوال ايام نيز موجب تنوع و دگرگوني در مفاهيم موضوعات سنگ نبشته هاي مزارات شده است.
استاد كمري در اين پژوهش چند نمونه از سنگ نبشته مزار شهدا را مي آورد:شهيد حسين داراب ولادت 45/2/29 شهادت: مهران کربلاي-۱ روز عاشوراي
حسيني60/6/20
پدر شهيد:
اغول سنون غمينده قديم اگليدي
اوزون قولي بالام قولاريوا نه گلدي
باش سيز بالام قول سيز بالام سنه نه گلدي اسلامه ايدن جانين فدا حسينيم حسينيم
جواب شهيد:
آتاجان ،عشق حسيني دشن باشاگرگ باشدان كچه
باشدان كچن عاشق گرگ قولار دانداكچهباش قول ويريل مسه، اسلام ايدر غروب اولارگجه
باش سيز بالان قول سيز بالان دينه فدا حسيندوم
قطعه۵۳- رديف۸۰- شماره ۱۸(بهشت زهرا-تهران(
معناي ابيات اين است؛
پدر شهيد:
پسرم، از غم فراق تو قدم خم شد، پسرم آن بازوان بلند چه شدند؟ اي فرزند بي سر و دست من تو را چه پيش آمده است؟ جانت را فداي اسلام كردي، حسين من، حسين من.
جواب شهيد:
پدرجان، كسي كه عاشق حسين باشد بايد از سر بگذرد و عاشقي كه از سر مي گذرد بايد از دستش نيز بگذرد. اگر سر و دست در راه اسلام قطع نشود و فدا نگردد، خورشيد اسلام غروب مي كند و شب كفر چيره مي شود. من فرزند بي سر و دست تو، فداي اين خدايم، من حسين توام.
*
اي ملت ايران، بدانيد تنها فرزندمان علي شوركي فرزند حسن از سن ۱۴سالگي به خاطر قرآن و ناموس شما سينه خود را سپر گلوله هاي دشمنان اسلام كرد. عمر كوتاهش فقط ۱۷ سال و ۶ ماه و ۲۸ روز و۱ ساعت بود.
(گلزار خلد برين- يزد)
*
اين دو بيت بر سنگ مزار تني چند از شهيداني كه اخيراً پس از تفحص يافت شده و به خاك سپرده اند در بهشت زهراي تهران ديده مي شود:
پس از عمري غريبي بي نشاني
خدا مي خواست در غربت نماني
از آن سرو سرافزار تو هرچند
پلاكي بازگشت و استخواني
*
و يادبودي براي سنگ مزار شهداي بي پيكر:
من آن شمعم كه خاكستر ندارم
شهيدم من ولي پيكر ندارم
افزون بر موضوع و مضمون سنگ نبشته قبور و الواح مزار شهدا توجه به نوع خط و چگونگي حك آن (به صورت فرورفته يا برجسته) نقش ها و نمادها (از قبيل آرم نهادها، كبوتر، شمع و گل و پروانه، قلب و حاشيه سنگ و امثال آن) در مطالعه مزارات خالي از اهميت نيست.
در مواردي كه براي نصب تصوير شهيد بر مزار، ويترين كار گذاشته اند، علاوه بر جاي گرفتن عكس، نمايشگاه كوچكي از وسايل شخصي صاحب مزار، مانند پلاك، سربند، چفيه و تركش و پوكه فشنگ، قرآن و مفاتيح و مهر و جانماز و احياناً دست نوشته و وصيت نامه شهيد به نظر مي رسد. بسياري از ويترين ها دو طبقه اند كه در يك طبقه عكس شهيد و در طبقه ديگر آذين تور و گلابدان و شمع و آينه و گل و بعضاً تنديس كوچك عروس و داماد قرار دارد كه نمادي از مراسم عروسي را به ذهن بيننده القا مي كند و نشان دهنده آغاز زندگي جديد صاحب مزار و تلقي اي است كه از شهادت جوان رزمنده وجود دارد. در اين گونه تزئينات به صورت هماهنگ و توأمان رد تأثير عناصر فرهنگ ديني و بومي را مي توان پي گرفت. پرچمي كه بر بالاي مقبره برافراشته شده است، تنها از نوع رسمي و سياسي كشور نيست، از نوع بيرق هايی است كه در جبهه ها بر فراز مقرها و موقعيت ها نصب مي شده است. وجود سايبان براي حفاظت زائر و مزار از تابش آفتاب و بارش باران در مزارات نوع دوم كم و بيش ديده مي شود. فراتر از نگاه جزئي و فردي به يكايك مزار شهدا، مطالعه تطبيقي آنها با يكديگر و مجموعه مزار به روشني نشان مي دهد كه بين بستگان شهدايي كه در يك قطعه به خاك سپرده شده اند، نوعي همكاري و ارتباط پايدار به وجود آمده است. رواج و رونق آداب نانوشته و غيررسمي زيارت شهدا و حضور و بيتوته خانواده ها و زائران به مناسبت ها و مواقع مختلف، مثل تحويل سال، اين انديشه را به ذهن بيننده الهام مي كند كه شهادت مرگ نيست و مزار شهيد ميعادگاه و مجلس انس بستگان و شهيد ميزبان جمع است و سوگ و سور در تلفيقي لطيف چونان پيوند تراژدي و حماسه جلوه اي واحد يافته است. در مرقد شهدا از رنگ ماتم كمتر مي توان چشم اندازي ديد، هرچه هست سبزي و سرخي و سپيدي است و هروله باد و اهتزاز بيرق ها يادآور حيات و حركت و نگاه نافذ و آرام شهيد كه بيننده را به درك جهان گذران و راز مزار فرامي خواند و برمي انگيزد؛ رساتر از هر فرياد.
( نامه پژوهش، فصلنامه تحقيقات فرهنگي- ويژه دفاع مقدس- شماره۹)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر